کد مطلب:29456 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104

صدقه های علی












4647. امام علی علیه السلام:مرا با پیامبر خدا می دیدی كه از گرسنگی، سنگ بر شكم می بستم و امروز، صدقه های [ واجب] من، چهل هزار [ سكّه] است.[1].

4648. امام باقر یا امام صادق علیه السلام:علی علیه السلام بندگان زیادی را آزاد ساخت.[2].

4649. امام صادق علیه السلام - درباره علی علیه السلام -:به خدا سوگند، وی در راه خدا، هزار بنده را آزاد ساخت كه در این راه، دست هایش زخمی گشت[3]. [4].

4650. امام صادق علیه السلام:علی علیه السلام هزار بنده را از دستْ رنج خود، آزاد كرد و تا زمانی كه پیش شما بود، شیرینی اش خرما و شیر، و لباسش كرباس بود.[5].

4651. امام صادق علیه السلام:امیر مؤمنان، بیل می زد و زمین را زیر و رو می كرد و پیامبر خدا، هسته را با آب دهانش خیس می كرد و می كاشت و همان ساعت، سبز می شد، و امیر مؤمنان، هزار بنده را از مال خود و دست رنج خویش، آزاد كرد.[6].

4652. الغارات - به نقل از عبد اللَّه بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام -:علی علیه السلام با پینه دست هایش و عرق پیشانی اش هزار خانواده را آزاد ساخت.[7].

4653. دعائم الإسلام - درباره علی علیه السلام -:او بنده مسیحی خود را آزاد ساخت و آن بنده، هنگامی كه آزاد شد، اسلام آورد.[8].

4654. شرح نهج البلاغة - در یادكردِ صدقه های امیرمؤمنان -:او با دستانش كار می كرد، زمین را شخم می زد، آب می كشید، نخل می كاشت و همه این كارها را خود انجام می داد و چیزی از دستاوردش را، كم و یا زیاد، برای خودش و یا بازماندگانش نگذاشت؛ بلكه همه آنها وقف شد.[9].

4655. امام صادق علیه السلام:امیر مؤمنان، خانه ای را كه در محلّه بنی زُرَیق مدینه داشت، وقف كرد و در وقف نامه چنین نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. این، چیزی است كه علی بن ابی طالب، در حیات و سلامتش وقف می كند. خانه اش را كه در محلّه بنی زُرَیق است، وقف می كند؛ وقفی كه نه فروخته می شود و نه بخشیده می گردد تا آن كه خداوندی كه آسمان ها و زمین را به ارث می بَرَد، آن را به ارث بَرَد، و در این خانه، خاله های خود را تا زمانی كه زنده اند و كسی از نسل آنان زنده است، ساكن می كند و هرگاه آنان منقرض شدند، نیازمندان مسلمان در آن ساكن می شوند».[10].

4656. امام صادق علیه السلام:پیامبر خدا، «فَیْ ء» را تقسیم كرد و به علی علیه السلام زمینی رسید. در آن، چشمه ای كَند كه از آن، آب به طرف بالا چون گردن شتر، بیرون می زد و آن را «یَنبُع» نام نهاد.

بشارتگری برای بشارت دهی آمد. فرمود:«وارثان را بشارت ده. این وقف، قطعی و مخصوص زائران خانه خدا و رهروان در راه خداست. نه فروخته می شود، نه بخشیده می شود و نه به ارث بُرده می شود. هر كس آن را بفروشد و یا ببخشد، نفرین خدا، فرشتگان و همه مردم بر او باد و خداوند، هیچ گاه از او عذر و یا تاوانی را نخواهد پذیرفت».[11].

4657. امام باقرعلیه السلام:عمر، ناحیه یَنبُع را به اِقطاع (تیول) علی علیه السلام در آورد و علی علیه السلام در كنار اِقطاع عمر، زمین های دیگری خرید و در میان آنها چشمه ای كَند. كارگران در آن مشغول كار بودند كه ناگاه، چون گردن شتر، از آن چشمه آب بیرون زد.

نزد علی علیه السلام آمدند و بشارت دادند. فرمود:«وارثْ خوش حال شود و برای مستمندان و بینوایان، و در راه خدا، برای در راه ماندگان، از خویشاوندان و غیر خویشاوندان، در دوران صلح و یا جنگ، وقف می شود تا ذخیره ای باشد برای روزی كه در آن، چهره هایی درخشان و چهره هایی سیاه می گردند، بلكه خداوند، مرا از آتش، و آتش را از من باز دارد».[12].

4658. الكامل - به نقل از ابو نیزر -:من مسئولیت دو مزرعه را داشتم (چشمه ابو نیزر و بُغیبغه) كه امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب نزد من آمد و فرمود:«غذایی داری؟».

گفتم:غذایی دارم كه آن را شایسته امیر مؤمنان نمی دانم. كدویی از كدوهای زمین است كه با روغن غیر مطبوع، سرخ كرده ام.

فرمود:«برایم بیاور».

آن گاه، كنار نهر رفت و دستش را شست و سپس از آن غذا خورد و بعد، بر سر نهر برگشت و با ماسه، دست هایش را شُست تا آن كه دست هایش تمیز گشت و سپس، دو كفه دستش را كنار هم جمع كرد و از آب نهر، مقداری برداشت و نوشید و آن گاه فرمود:«ای ابو نیزر! دست ها پاكیزه ترینِ ظرف ها هستند» و رطوبت دست هایش را روی شكمش كشید و فرمود:«هر كس شكمش او را وارد آتش كند، خداوند، او را از رحمتش دور سازد!».

آن گاه كلنگ را برداشت و داخل چشمه شد و شروع به كلنگ زدن كرد. آبی بیرون نیامد. از چشمه بیرون آمد، در حالی كه عَرَق از پیشانی اش جاری بود. عرق را از پیشانی اش پاك كرد و بار دیگر، كلنگ را برداشت و داخل چشمه شد و شروع به كلنگ زدن كرد و داشت نفس نفس می زد كه ناگاه، آب، جوشیدن گرفت و چون گردن شتر، از چشمه بیرون زد.

با سرعت از چشمه بیرون آمد و فرمود:«خداوند را گواه می گیرم كه این، وقف است. كاغذ و دوات برایم بیاورید. به سرعت آنها را برایش آوردم و وی، چنین نوشت:

«به نام خداوند بخشنده مهربان. این، آن چیزی است كه بنده خدا علی، امیر مؤمنان، وقف كرد. دو مزرعه معروف به چشمه ابو نیزر و بُغیبغه را بر تهی دستان مدینه و در راه ماندگان، وقف كرد تا در روز قیامت به سبب آن، خداوند، چهره اش را از آتش، باز دارد. هیچ كدام فروخته و بخشیده نمی شوند تا آن كه خداوند - كه بهترینِ وارثان است -، آن را به ارث بَرَد، مگر آن كه حسن یا حسین بدان محتاج گردند كه آن دو در تصرّف، آزادند و هیچ كس جز آن دو حق ندارد».[13].

4659. تاریخ المدینة - به نقل از ابو غسّان -:اموال علی علیه السلام چشمه هایی پراكنده در منطقه یَنبُع بود. یكی از آنها چشمه ای بود كه به آن، «چشمه بحیر» می گفتند و به دیگری، «چشمه ابو نیزر» و چشمه دیگری هم بود كه از آن به «نولا» یاد می كردند و اكنون به نام «عدر» نامیده می شود و همین چشمه، چشمه ای است كه می گویند علی علیه السلام شخصاً در آن، كار كرده است....

علی علیه السلام همچنین در یَنبُع، بُغَیبغات را هم آباد كرد كه چندین چشمه بود از جمله آنها چشمه ای بود كه به آن، «خیف[14] اَراك» می گفتند و چشمه دیگری كه به آن «خیف لیلی» می گفتند و چشمه دیگری كه از آن به «خیف بسطاس» یاد می شد كه در آن، راسته ای از نخل بود.

[ آبادیِ ] بغیبغات، از جمله آثاری بود كه علی علیه السلام خود شخصاً آن را ایجاد كرد و وقف نمود و همواره جزو موقوفات بود تا آن كه حسین بن علی علیهما السلام آن را به عبد اللَّه بن جعفر بن ابی طالب داد كه از محصول آن استفاده كند و از آن برای ادای قرض ها و مخارجش سود بجوید و نیز برای آن كه دخترش را به یزید بن معاویة بن ابی سفیان ندهد. عبد اللَّه، این چشمه ها را به معاویه فروخت و به تصرف [ آنان ]درآمد تا آن كه بنی هاشم، خالصه ها را تملّك كردند.

در این زمان، عبد اللَّه بن حسن بن حسن، با ابو العباس [ سفّاح ] - كه خلیفه وقت بود -، وارد گفتگو شد و وی آن را به موقوفات علی علیه السلام برگردانْد و این چشمه ها، همچنان جزو موقوفات علی علیه السلام بود تا آن كه ابو جعفر [ منصور ] در زمان خلافتش آنها را تصرّف كرد.

هنگامی كه مهدی عباسی به خلافت رسید، حسن بن زید با وی گفتگو كرد و جریان آنها را به وی گزارش كرد و مهدی، نامه ای به زفر بن عاصم هلالی - كه فرماندار وقت مدینه بود - نوشت و آنها را به موقوفات علی علیه السلام برگرداند.

علی علیه السلام از چشمه ای به نام «حدث» در ینبع، سهم آب داشت و در آباد كردن چشمه ای مَوات در ینبع به نام «عصبیّه» نیز مشاركت داشت.

او در مدینه نیز موقوفاتی داشت:[ بخش] «فقیرین» در عالیه[15]، چاه «ملك» در منطقه قنات[16] و «ادبیّه» در منطقه اِضم.[17] گفته می شود كه حسن بن علی علیهما السلام یا حسین بن علی علیهما السلام همه آنها را در جنگ هایشان فروختند و امروزه، آن اموال در دست افراد گوناگون، پراكنده است.

از جمله موقوفات علی علیه السلام چشمه روانی در «وادی القری»[18] بود كه به آن، «چشمه حسن» می گفتند، در منطقه بیره، در سمت بالا، كه تا مدّتی در دست عبد الرحمان بن یعقوب بن ابراهیم بن محمّد بن طلحه تمیمی بود و در زمان حكومت عبّاس بن حسن، برادرش حمزة بن حسن بن عبید اللَّه بن عبّاس بن علی، در خصوص موقوفه بودن آن با عبد الرحمان، مخاصمه كرد و به نفع حمزه، داوری شد و به صدقه های علی علیه السلام برگشت.

در وادی القری، چشمه دیگری بود كه مَوات بود و باز، حمزة بن حسن در زمان حكومت برادرش عبّاس علیه دو نفر از اهالی وادی القری به نام های مصدر كبیر، از آزادشدگان حسن بن حسن، و مروان بن عبد الملك بن خارست - كه مِلك در دستشان بود - اقامه دعوا كرد و به نفع حمزه، حكم شد و ملك، جزو موقوفه ها گردید.

علی علیه السلام در «چشمه سكر» هم سهمی داشت، چنان كه سهم آبی در چشمه ای در منطقه بیره داشت كه از جمله موقوفات بود.

در منطقه «حَرّة الرَّجْلاء»[19] از ناحیه شعب زید، وادی ای است به نام «احمر» كه بخشی از آن در موقوفه های علی علیه السلام و بخشی در دست آل منّاع از قبیله بنی عدی بود كه علی علیه السلام به آنان بخشیده بود و همه مِلك، در دست آنان بود تا آن كه حمزة بن حسن، علیه آنان اقامه دعوا كرد و نصف آن را باز پس گرفت. وی در حرّة الرجلاء، وادی دیگری داشت كه به آن «بیضاء» می گفتند و دارای مزارع و قسمتی خاكی بود و از جمله موقوفات اوست.

وی در حرة الرجلاء، چهار عدد چاه داشت كه به آنها «ذات كمات»، «ذوات العشراء»، «قعین»، «معید» و «رعوان» می گفتند و همه، جزو موقوفه های وی بود.

در ناحیه فدك[20]، در «زُرنوق»[21] سرزمینی سنگلاخ بود كه به آن، «رعیّه» می گفتند و دارای نخل بود و جریان آب ضعیفی داشت كه با دلو و چرخ، خارج می شد و از جمله موقوفات او بود.

وی در منطقه فدك، زمینی داشت كه به آن، «اَسحن» می گفتند و بنی فزاره بر آن، ادّعای مالكیّت و سكونت داشتند و اكنون، جزو موقوفه ها و در دست متولّیان موقوفات است.

وی در فدك در قسمت بالای حرّة الرجلاء، مِلكی داشت كه به آن «قصیبه» می گفتند و عبد اللَّه بن حسن بن حسن با بنی عمیر، از آزادشدگان عبد اللَّه بن جعفر بن ابی طالب، قرارداد بست كه اگر محصول آن بر پایه (پیمانه) صاع نخستین، سی صاع شد، سهم وقف، یك سوم باشد و اگر بنی عمیر منقرض شدند، ملك به موقوفه برگردد و اكنون هم ملك به همین روش، در دست متولّیان موقوفه هاست.[22].

4660. الكافی - به نقل از عبد الرحمان بن حَجّاج -:ابو الحسن موسی بن جعفرعلیهما السلام متن وصیّت علی علیه السلام را به سوی من فرستاد و مضمون آن، به این شرح بود:

«به نام خداوند بخشنده مهربان. این، وصیّت و حكم بنده خدا، علی بن ابی طالب است در اموال خود، به خاطر خدا و برای آن كه مرا در مقابل آن، در بهشت داخل كند و مرا از آتش، باز دارد و آتش را در روزی كه چهره هایی سفید و چهره هایی سیاه می گردد، از من بگردانَد.

هر آنچه من در یَنبُع و اطرافش از املاك من است و به نام من شناخته می شود، موقوفه است، و همچنین بندگانی كه روی آنها كار می كنند، جز رباح و ابو نیزر و جبیر كه آزادند و هیچ كس بر آنان، حقّی ندارد. آنان آزاد شده من اند [ با این شرط ]كه پنج سال در آن، كار كنند و مخارج و روزی خود و خانواده هاشان در آن است. و همچنین، هر آنچه در وادی القری از آنِ من است، اموالش همه برای فرزندان فاطمه است و بندگان [ شاغل در ] آنها موقوفه اند.

اموال من در دیمه و كاركنان آن، موقوفه است، جز آن كه زُرَیق هم از همان حقّی كه برای یاران او نوشتم، برخوردار است، و آنچه كه من در اُذینه[23] دارم و بندگانی كه روی آن كار می كنند، وقف هستند و همان طور كه می دانید، فقیرین[24] هم وقف در راه خداست.

همه آنچه از این اموالم كه قلمی كردم، وقف واجب خالص است؛ چه من زنده باشم و یا بمیرم كه در هر جایی كه در آن رضایت خداوند است (از قبیل:راه خدا، خشنودی خدا، بستگانم از بنی هاشم، بنی مطّلب و اقوام نزدیك و دور)، صرف می شود و حسن بن علی، متولّی این كار است كه به مقدار متعارف، از آن، مصرف می كند و در هر جایی كه خداوند برایش حلال كرده، خرج می كند و آزاد است و ایرادی بر وی نیست و اگر خواست، بخشی از اموال را بفروشد و قرضی ادا كند، مانعی ندارد و اگر خواست، آن را آزاد از مالكیّت قرار دهد.

و اختیار فرزندان علی و آزادشدگان آنها و اموال آنها به دست حسن بن علی است.

اگر خانه حسن بن علی، غیر از خانه موقوفه است و خواست بفروشد، ایرادی ندارد و اگر فروخت، پول آن را سه قسمت كند:یك سوم آن را در راه خدا بدهد، یك سوم را به بنی هاشم و بنی مطّلب بدهد و یك سوم آن را به آل ابو طالب بدهد. وی، آن را در بین آنان، طبق قانون الهی تقسیم خواهد كرد.

اگر برای حسن پیشامدی شد و حسین زنده بود، اختیار در دست حسین بن علی است و حسین، طبق آنچه به حسن دستور دادم، انجام خواهد داد. برای او همانی است كه برای حسن نوشتم و بر او همانی است كه بر حسن است.

برای فرزندانم، دو پسر فاطمه، از موقوفات علی، [ سهمی ] مثل [ دیگر ]فرزندان علی است و من آنچه را كه [ حقوقی اختصاصی ] برای دو پسر فاطمه قرار دادم، برای رضای خداوند عزوجل و بزرگداشت حرمت پیامبر خدا و بزرگداشت آن دو و شرافت و رضای آن دو است.

اگر برای هر كدام از حسن و حسین اتّفاقی پیش آمد، آن دیگری بر فرزندان علی سرپرست خواهد بود. تا وقتی كه در بین آنان كسی بود كه از هدایت، اسلام و امانتداری او خشنود باشد، اگر خواست، تولیت موقوفات را به او بسپارد، و اگر در بین آنان، كسی را كه می خواهد، پیدا نكرد، به مردی از آل ابو طالب كه از وی رضایت دارد، بسپارد، و اگر دید كه بزرگان و خردمندان آل ابو طالب از دست رفته اند، اختیار را به مردی از بنی هاشم كه از او راضی است، بدهد و لازم است با كسی كه مسئولیت را برعهده اش می نهد، شرط كند كه اصلِ مال را نگه دارد و درآمد آن را در جایی كه فرمان دادم (از قبیل:راه خدا و خشنودی خدا، خویشاوندان نزدیك و دور از بنی هاشم و بنی عبد المطّلب خرج كند و اصل مالْ فروخته نمی شود، بخشیده نمی گردد و به ارث نخواهد رفت.

اموال محمّد بن علی (محمّد بن حنفیه) برپایه نسبش است، و او با دو پسر فاطمه است و بنده هایم - آنان كه نامشان در نوشته كوچكی برایم یادداشت شده - آزادند.

این، وصیّتی است كه علی بن ابی طالب در این اموالش، فردای روز ورودش به [ منطقه] مَسكِن، برای رضای خدا و روز قیامت كرده است و در هر حال، از خداوند، یاری خواسته می شود و برای هیچ مسلمانی كه به خدا و روز قیامتْ ایمان دارد، حلال نیست كه در آنچه كه درباره اموالم وصیّت كرده ام، كاری كند و یا هیچ كدام از نزدیكان و یا افراد دور، با فرمانم در این باره مخالفت كنند.

امّا بعد؛ كنیزكانی كه با آنان ارتباط زناشویی داشته ام، هفده تا هستند. بعضی از آنها مادران فرزندانی هستند كه فرزندانشان به دنیا آمده اند، پاره ای از آنان باردارند، و گروهی فرزند ندارند.

وصیّتم درباره آنان، در صورتی كه برایم پیشامدی شد، این است كه آنانی كه فرزند ندارند و باردار نیستند، در راه خدای عزوجلآزادند و هیچ كس [ از ورثه ] حقّی بر آنان ندارد و هر كدام از آنان كه فرزند دارند و یا باردار هستند، به فرزندشان متّصل می شوند و از سهم اوست [ و به عنوان اُمّ ولد، آزاد می گردد ] و اگر فرزندش مُرد و او زنده ماند، آزاد خواهد بود و هیچ كس [ از ورثه ] بر او حق ندارد.

این، آن چیزی است كه علی در اموالش وصیّت كرده، فردای روز ورودش به منطقه مَسكِن[25]، و بر آن، ابو سمر بن ابرهه، صعصعة بن صوحان، یزید بن قیس، هیاج بن ابی هیاج گواهی داده اند و علی بن ابی طالب، به دست خود، آن را در دهم جمادی اوّل سال سی و هفتم هجری نوشته است.[26].

ر. ك:ص 205 (كمال از خود گذشتگی).

ص 221 (بخشندگی).

ج 8، ص 47 (ولیّ صدقه دهنده در ركوع).

ج 8، ص 51 (آن كه دارایی اش را شب و روز، نهان و آشكارا انفاق می كند).









    1. مسند ابن حنبل:1367/334/1 و 1368، فضائل الصحابة، ابن حنبل:1217/712/2.
    2. الكافی:2/181/6، دعائم الإسلام:1136/302/2.
    3. یعنی با دستْ رنج خویش آزادشان ساخت.
    4. الكافی:175/165/8، الأمالی، صدوق:437/356، تنبیه الخواطر:148/2.
    5. الغارات:92/1، بحار الأنوار:9/119/70.
    6. الكافی:2/74/5.
    7. الغارات:91/1، بحار الأنوار:15/195/104، شرح نهج البلاغة:202/2.
    8. دعائم الإسلام:1137/303/2.
    9. شرح نهج البلاغة:147/15.
    10. تهذیب الأحكام:560/131/9، كتاب من لایحضره الفقیه:5588/248/4.
    11. الكافی:9/54/7، تهذیب الأحكام:609/148/9.
    12. تاریخ المدینة:220/1، ذخائر العقبی:183، الریاض النضرة:209/3.
    13. الكامل:1127/3، ربیع الأبرار:388/4.
    14. خَیف، در زبان عربی به پایینْ دستِ كوه (كوه پایه) اطلاق می شود كه نه درشتی و سنگلاخی كوه را دارد و نه نرمی و یكْ دستی دشت را. (م)
    15. نامی است برای روستاها و آبادی های حدّ فاصل كوه های مدینه تا تهامه. (معجم البلدان:71/4).
    16. یكی از سه درّه موجود در منطقه مدینه. (معجم البلدان:401/4).
    17. درّه ای است در ناحیه كوهستانی تهامه كه مدینه در آن واقع شده است. (معجم البلدان:214/1).
    18. درّه ای میان مدینه و شام كه از توابع مدینه محسوب می شود و آبادی های بسیار دارد. (معجم البلدان: 345/5).
    19. جایی است در سرزمین بنی قین، میان مدینه و شام. (معجم البلدان:246/2).
    20. آبادی ای است در حجاز، به فاصله دو روز (و یا سه روز) راه از مدینه كه خداوند، آن را در سال هفتم هجرت به پیامبر خدا بخشید. (معجم البلدان:238/4).
    21. نام سرزمین و آبادی ای در یمامه كه آب ها و كشتزارهای فراوان دارد. (معجم البلدان:139/3).
    22. تاریخ المدینة:221/1.
    23. درّه ای است از ناحیه قَبَلیه، میان مدینه و یَنبُع. (معجم البلدان:133/1).
    24. فقیرین، در بعضی نسخه ها «فقیرتین» و در پاره ای دیگر «فقرتین» آمده است در تاریخ المدینة گفته شده كه: دو جا در مدینه وجود دارد كه به آن دو جا «فقیران» می گویند.

      امام صادق علیه السلام فرمود: «پیامبرصلی الله علیه وآله چهار قطعه زمین به علی علیه السلام داد: فقیرین، چاه قِس و شجره». مؤلف تاریخ المدینة گفته است: فقیر، نام باغی در منطقه عالیه نزدیك محلّ بنی قریظه از موقوفه های علی بن ابی طالب علیه السلام است.

      ابن شیبه آورده كه در كتاب علی علیه السلام آمده است: «فقیر - همان گونه كه می دانید - از آنِ من است كه در راه خدا صدقه است». مردم مدینه اكنون آن را در شكل مفرد و مصغّر (فُقَیر) ادا می كنند. (مرآة العقول:83/23).

    25. جایی است در منطقه كوفه، نزدیك اَوانا بر كناره نهر دُجَیل. در این ناحیه نبردی میان عبد الملك بن مروان و مُصعَب بن زُبیر در گرفت كه به كشته شدن مصعب انجامید و قبر او اكنون آن جاست. (معجم البلدان:127/5).
    26. الكافی:7/49/7، دعائم الإسلام:1284/341/2، شرح الأخبار:813/453/2.